تابستان ۱۳۹۷ بود. آن زمان من عضو شورای مرکزی کانون کارآفرینی دانشجویان پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران بودم. آن دوران چندین کارگاه آموزشی را در پردیس و در باشگاه دانشجویان برگزار میکردیم و من نیز حسب مسئولیتی که در برگزاری آن کارگاهها داشتم، یک سره در دفتر دبیرخانه شورای هماهنگی کانونها در باشگاه مینشستم.
یک روز یکی از کسانی که آن جا امریه بود و در گذشته نیز دبیر کانون بود، آمد و به من گفت: «صبا، میدانی اگر در گوگل جستجو کنی چوپانی که استاد دانشگاه شد، چه کسی را میآورد؟؟؟». بی وقفه تلفن همراهم را برداشتم. عنوانی که گفت را جستجو کردم. یک مصاحبه آمد. شروع کردم به خواندن مصاحبه. چند خط گذشت و نام آشنایی را دیدم. آری! نام دکتر محمدعلی زارع چاهوکی!
افسانهایست این مرد! آن خبرنگار عزیز مصاحبه را خیلی خوب نوشته است. اما هیچ وقت نمیتوانید گرمای بیان و عمق جملات آن مصاحبه را درک کنید، مگر آن که آن روایت را از زبان خود زارع چاهوکی شنیده باشید! چند سال بعد بخشی از داستان درون مصاحبه و اتفاقات پشتش را خودش برایم گفت. واقعا شنیدن کی بود مانند دیدن؟
برای همه دنیا اگر نامش «زارع» باشد، برای من نامش «زارع چاهوکی» است. چرا که تأکید خودش نیز همین است. یک بار که علت این تأکید را جویا شدم، به طور ضمنی گفت نام روستایمان است. آن مصاحبه و این تأکید تماشایی بر زارع چاهوکی بودن، داستان آن وزیری را به یادم میآورد که هر روز صبح، پیش از آن که به دربار شاهی برود، میرفت گودالی میکند. زمانی که شاهش از او پرسید حکمت گودال کنی وزیر چیست؟ وزیر گفت: من در گذشته کارم این بوده است. این کار را میکنم تا اصالت خود را فراموش نکنم!
آری. زارع چاهوکی از این دست آدمهاست. بر بالاترین مسندها نیز بنشیند، هیچگاه اصالت خود را فراموش نمیکند. در این سالها من ایشان را فراتر از یک مدیر فرهنگی یا استاد دانشگاه یا حتی معلم شناختم. سختکوشی، تواضع، دست خیر و پربرکت، ادب و احترام، قانونمداری، پیگیری مثال زدنی، مهربانی، مسئولیتشناسی و نظم از مهمترین ویژگیهای نه یک مدیر و نه یک استاد تمام دانشگاه و نه یک معلم، که از ویژگیهای برادر بزرگتر من است.
خبر مسرت بخش کسب جایگاه معاونت فرهنگی و اجتماعی از سوی ایشان، آن هم در روز معلم، برای من عمیقا خوشحال کننده بود. این به من نشان داد، حتی در همین ایرانی که امروز هزار و یک حرف ناامید کننده در موردش میگویند نیز میتوان با سعی و تلاش و توکل بر خدا و بدون هیچ رانت و پارتیبازی و سیاسیکاری و... به مؤفقیت دست یافت.
زارع چاهوکی مسیر پرفراز و فرودی را در دوران مدیریتش در اداره امور فرهنگی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی و همچنین اداره کل فرهنگی و اجتماعی طی کرده است. دستاوردهای بسیار زیادی داشته است اما بدون اشتباه نیز نبوده است. دو نقل قول از فعالان دانشجویی سالهای اخیر اکنون در ذهنم بیشتر از همه تداعی میشود. یکی یک دوست عزیزی بود که زمستان سال ۱۳۹۸ به من گفت: «انصافا دیگر هیچ کاری در امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه روی زمین نمانده است که زارع چاهوکی بخواهد برود انجام بدهد! چون همه کارها را در همان ۳ سال نخست مدیریت خود انجام داد!» و دیدیم که تواناییها و معجزات فرهنگی و اجتماعی زارع چاهوکی تمامی ندارد و در این دو سال بعد از آن نقل قول، بازهم شاهد نوآوریها و خدمات ارزندهی دیگری از سوی ایشان بودهایم.
دیگری نیز دوست عزیز دیگری بود که تابستان ۱۳۹۸ به من گفت:« آقای زارع چاهوکی، با آن که تخصصشان احیاء مناطق خشک و کوهستانی است، اما فرهنگ دانشگاهی را به بیابان تبدیل کردهاند!» این دو نقل قول را دو فرد فعال و باسابقه به بنده گفته بودند.
میدانم که امروز این برادر بزرگتر من که حق برادری را در حق من تمام کرده است و اما من نه، با مشکلات و موارد زیادی دستوپنجه نرم خواهد کرد. برای او آرزوی موفقیت روزافزون و آرزوی آرامش و پیروزی در مسئولیتی که اکنون بر عهده دارد را به حق این شبهای عزیز قدر، از خداوند متعال مسئلت دارم.
علیرضا صبا،
دانشجوی کوچک دانشگاه تهران،
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
علیرضا صبا در کنار دکتر محمدعلی زارع چاهوکی، تابستان ۱۳۹۸، تصویر از علی اصغر خلیلی