به نام دوست.
از آن زمانی که پا در دانشگاه تهران گذاشتم؛ از همان روزهایی که در تابستانهای سبز و خنک دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی داشت به پاییزهای نارنجی و جادوییش بدل میشد؛ فرصتی برای من پیش آمد تا بتوانم به عنوان یک عضو کوچک در خانواده کانونهای فرهنگی جا پیدا کنم. گویی جایگاه و صحن و سرایی که میتوانست تعالیبخش من و فضای بروز استعدادهای حقیر باشد، آنجا بود!
آن جا بود که با خیلی از مفاهیم آشنا شدم. اهمیت مسئولیتپذیری، اهمیت قانونمداری، اهمیت مشارکت عمومی، انتخابات، برگزاری برنامه و مراسمهای بزرگ، این که چگونه بتوانیم مشتریهای غیرثابت را به مشتریان همیشگی بدل کنیم و هزار یک درس دیگر، مجموعهی آموختههای من از کانونها بود.
آن روزهای اول فرصتی پیش آمد و به عنوان مجری برنامه شب شعر کانون شاعران و نویسندگان جوان حضور پیدا کردم. در همان یکی دوماهگی دانشجوییم. برایم بسیار جالب است که پایانبخش فعالیتهای من در فضای فرهنگی دانشگاه تهران نیز به یک رویداد ادبی گره خورد. همانطور که با یک کانون ادبی در فضای دانشجویی آغاز به کار کردم؛ در یک کانون ادبی نیز کار کنشگری دانشجویی خود در کانونهای دانشگاه تهران را به پایان رساندم.
«نشست شب شعر دانشجویی آمین در ۲۱ آذر ۱۳۹۶)
اما میان این دو رویداد، کوهی از تجربهها، موفقیتها و شکستهایی رخ داد که توانست نگرش و توانایی من را در برگزاری رویدادهای فرهنگی بهبود بخشد. علیرضا صبای شب شعر «آمین» با علیرضا صبای «کاروان ادبی» و «ماه و پروین» تفاوتهای بسیاری داشت. نگرشها و تجاربی که توانسته است چه در فضای مشاغل و سمتهای دانشگاهی و چه پس از آن و در فضای تجارب کار صنعتی و بخش خصوصی برای اینجانب مفید و اثربخش باشد.
اما این نوشتار بهانهایست برای گرامیداشت موفقیت کانون ادبی «آذر»! کانونی که فعالیت در آن را با تجارب آن سالهای دانشجویی و در دوران ناآرام خیزشهای پاییز ۱۴۰۱ در کنار دانشجویانی پرشور و فعال آغاز کردم. کانونی که عضو کلیدی و اصلی آن، دانشجویی فعال، کنشگری عملگرا و ادیبی خوشذوق و خلاق بود. سرکار خانم ریحانه صادقی، دبیر محترم کانون ادبی آذر باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران، فردی بودند که اگر توان عملی و اجرایی در کنار ذوق و خلاقیتشان نبود، هیچگاه کانون آذر متولد نمیشد و نمیتوانست با آن جوشش و خروش مسیر خود را ادامه دهد.
در زمانی که ایده تأسیس و فعالیت کانون آذر داشت در ذهنهای ما پرورش مییافت، ایدههای متعددی را برای فعالیتهایش در نظر گرفتیم. اولین ایدهی ما ایدهی «۴۰نما» بود. این که بتوانیم فیلمهایی که بر پایهی رمانها و آثار بزرگ ادبی جهان نوشتهشدهاند و تبدیل به شاهکارهای سینمایی شدهاند را در فضای آکادمیک مورد بحث و بررسی قرار دهیم. ایدهای که با اقبال عمومی دانشجویان روبهرو شد و تا نزدیک به هفت جلسه در همان فضای ناآرام کشور ادامه پیدا کرد.
«یکی از جلسات ۴۰ نما»
حتی گرامیداشت یلدای «ماه و پروین» نیز با ایدهپردازی تیم جوان و خوش ذوق این کانون به رویدادی متفاوت تبدیل شد. فضای رویداد «کاروان ادبی» که جایی برای نمایش ظرفیتها و توانمندیهای کانونهای مختلف ادبی دانشگاه بود؛ ساختاری کاملا تعاملمحور و اندیشهورز داشت. افسوس که شرایط به من اجازه نداد که پس از فروردین ۱۴۰۲ با کانون ادبی آذر همراهی و همکاری بیشتری داشته باشم. اما مطمئن بودم که روحیه پیگیری و روح خلاق سرکار خانم صادقی اجازه نخواهد داد که چراغ این کانون خاموش شود و فعالیت این کانون ادامه پیدا نکند. سلسله برنامههای وزین «آذرگرد» نِمُوی از همین روح و روحیه است.
برای شخص من برنامههای این کانون شکل و رنگی بالغانه داشت و تجارب ۶ ساله حضورم در فضای فرهنگی دانشگاه تهران را به اوج رسانید. نگاهی که به رسانه، طراحی بصری، شکل و ظاهر برنامه و پوشش خبری رویدادهای کانون داشتم، بسیار متفاوت از تجربههای نخستم در فضای فرهنگی بود و گویا تازه یادگرفته بودم که در فضای فرهنگی دانشگاه تهران چگونه میتوان کنشگری مؤثرتری داشت.
اما این نگرش بدون خلاقیتها، پیگیری، توانایی تیمسازی و هدایت، ذوق و اشراف موضوعی تیم کانون بیفایده بود و این عزیزان بودند که «آذر» را ساختند و به ثمر نشاندند.
چقدر خوشحالم از این که فعالیتهای این کانون توانست تا در جشنواره رویش حائز رتبه شود. چقدر جای رویدادی مانند جشنواره فرهنگ دانشگاه تهران خالی بود تا بتواند فعالیتهای شگرفی مانند برنامههای این کانون را ارج نهد و فعالان اثرگذار این کانونها را تقدیر و تکریم نماید.
در پایان ضمن دعوت از شما عزیزان جهت مطالعه گزارش فعالیتهای کانون ادبی آذر باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران در خلال سالهای ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲، افتخارآفرینی این کانون در جشنواره رویش را خدمت دبیر و اعضای کانون تبریک میگویم و امید دارم نقشآفرینی این عزیزان در عرصه فرهنگ و هنر کشور روزافزون باشد.
امیدوارم فعالیتهای این کانون توانسته باشد حقی را که کانونهای دانشجویی دانشگاه تهران در تربیت و رشد اینجانب برگردنم نهاده بودند را جبران کرده باشد.
این گزارش را میتوانید از اینجا دریافت کنید.