به نظرم التزام به حقیقت و التزام و احترام به مخاطب دو بال اصلی پرواز مطبوعات و روزنامه‌نگاری در جهان است. فارغ از سبک‌ها و کلیشه‌ها و عقاید، این دو بال هستند که روزنامه‌نگاری را زنده نگه می‌دارند و هر دو هم کمک کننده به پرواز یکدیگر و مکمل و متتمم هم هستند. پدیده‌ای که این دوره و زمانه دیگر کسی بهایی به آن نمی‌دهد.

 

چندسالی است که در تلاشم در مسیر روزنامه‌نگاری و خبرنگاری گام بردارم. تجربه‌های مختلفی را سپری  کردم. نزد مدرسان توانمندی دوره گذرانده و می‌گذرانم. کتاب‌های بسیاری را می‌خوانم. گفتارهای بسیاری را می‌شنوم و دنبال می‌کنم. حتی سعی کردم اقدامات علمی و اجرایی در این زمینه انجام دهم. مسئولیت کانون رسانه باشگاه دانشجویان را برعهده گرفتم تا اندکی در این زمینه بیشتر گام بردارم. اما...

حقیقت این است که با مطالعه و تحقیق و از طرفی دنبال کردن جو موجود در فضای رسانه‌ای اقلا ایران، این را فهمیدم که میان آن چه خوب است و می‌گوییم و آنچه واقعا وجود دارد تناقض‌های بسیار فاحشی وجود دارد.

همگی از رسانه انتظار حقیقت جویی و انتشار واقعیت‌ها بدون مصلحت‌اندیشی و دخالت را داریم. اما آن چه نصیبمان شده است یک جانبه‌گرایی‌های مصلحتی و سیاست‌مداری‌های صاحبان رسانه است. کرونا و ماجراهایش حتی در جهان نشانمان داد تا چه حد مدیران رسانه‌ها حاضرند مصلحت را قربانی حقیقت کنند.

فضا به گونه‌ای است که شاید شبکه‌های اجتماعی تنها جایی برای بروز و نشان دادن صداهای متفاوت و مختلف یک جامعه باشد اما انتخابات آمریکا و ماجراهای کویید ۱۹ نشان داد که ممکن است مدیران شبکه‌های اجتماعی نیز دست به مصلحت‌اندیشی بزنند و آن طور که صلاح می‌دانند نسبت به محدودکردن و نشان‌دار کردن صدایی که مطابق سیاست‌هایشان نیست اقدام کنند. البته کاملا قبول دارم که هدف در هر دو مورد خیر است و نیت آن‌ها جلوگیری از ویروس شوم کرونا یا ویروس شوم‌تر ترامپ در جهان بوده است؛ اما این نیت و هدف خیر باز هم این نکته که شبکه‌های اجتماعی نیز می‌توانند واقعا آزاد نباشند را کتمان نمی‌کند.

اما خب فعلا این شبکه‌های اجتماعی هستند که دارند جور مصلحت‌اندیشی‌های بی‌امان رسانه‌های داخلی را می‌کشند و حقیقت را داغ داغ و گاه حتی به شکلی کاملا سوزاننده به دست مخاطب می‌رسانند. باورم این است که باید مخاطب را آگاه کرد تا بفهمد بسوزد یا بسازد. نه این که رسانه را محدود کرد.

از طرفی دیگر به جز ماجرای حقیقت، بحث ساختارهای دست‌وپاگیر خبرنویسی و سبک بیان در مطبوعات باعث شده است تا گاه مخاطب را در مسلخ ساختار و قواعد سر ببرند. گاه متن‌هایی از منظر استانداردهای روزنامه‌نگاری قابل تأیید هستند که هیچ مخاطبی حوصله نمی‌کند و یا نمی‌تواند بیش‌تر از چندخط آن را بخواند. ارزش‌های خبری و آن چه برای سردبیران و مسئولان رسانه‌ها مهم است و ارزش دارد، آن قدر تکراری و روزمره شده است که بود و نبودش برای مخاطب اهمیتی ندارد.

به وضوح می‌بینم که دو بال اصلی روزنامه‌نگاری و خبرنگاری، حقیقت و مخاطب قربانی مصلحت‌ها می‌شوند و چیزی از آن‌ها باقی نمی‌ماند.

همگی این مسائل دست در دست هم باعث شده است تا در سومین سالی که رسانه و روزنامه‌نگاری را دنبال را می‌کنم، به دنبال فضایی مستقل باشم و موضوعاتی را دنبال کنم که بعد حقیقت را نمی‌توان در آن‌ها مصلحت اندیشی کرد. تا چه باشد نظر و حکمت حضرت حق.