۷ تیر ۱۴۰۰ در خاطرهی فعالان حوزهی علم و فناوری ایران به عجیبترین شکل ممکن ماندگار شده است! تا این حد که حتی نمیدانیم اسمش را چه بگذاریم؟! افتتاح(؟)، رونمایی(؟)، یا آغاز فاز پایانی ساخت(؟) رصدخانه ملی ایران!
مسئلهای که به وضوح یکی از دردهای مهم علم در ایران را نشان داد! درد ویترینی بودن! اتفاقا دیروز مطلب جالبی را در روزنامه جام جم مطالعه کردم. مطلبی که دقیقا به ویترینی بودن عنوان دکتر و مهندس اشاره داشت و روند اهمیت پیداکردن این القاب را بررسی کرد و حتی پیشبینی میکرد که بهزودی استفاده از آنها منسوخ شود! من که بعید میدانم! چرا که ویترینی بودن علم هنوز میان حتی استادان، مسئولان و دانشجویان رواج دارد چه برسد به مردم و جامعه!
به هر حال رصدخانه ملی نیز از این درد مستثنی نبود. شاید کلیت ایده رصدخانه ملی به این بزرگی داشتن، خود یک ایدهی تزئینی و ویترینی برای کشور ما به حساب بیاید اما به هر حال جامعه بیش از ۲۰ سال پیش پذیرفت که داشتن رصدخانه به این اهمیت و بزرگی برای ایران یک نیاز واجب است.
حالا که این بیست و چندی سال سپری شد و با هزار بلا و مصیبت کار ساخت آن در مراحل پایانی است، باز درد نمایش حمایت از آن، در ویترین افتخارات دولتها عود کرد و مسئولان تصمیم گرفتند تا این طرح را افتتاح(؟)، رونمایی(؟)، یا اعلام آغاز فاز پایانی ساخت (؟) کنند! مسئلهای که حاشیههای زیادی را تا کنون به همراه داشته است. بهزودی به طور مفصل در گزارشی به آن خواهم پرداخت.
در بزرگی و افتخارآمیز بودن طرح و لزوم اجرای آن و زحمات بیشماری که پایش کشیده شده است، شکی نیست، اما مهمترین مسئله این است که گویا مسئولان عزیز راه بدی را برای نمایش این طرح در ویترین حمایتهایشان انتخاب کردند. گنگ بودن این که رویدادی که ۷ تیر برای این رصدخانه رخ داد، چه بود؛ باعث شد تا جامعهی علمی و مروجان علم کشور برداشتهای متفاوتی را از این رویداد داشته باشند. همه فکر کردند این رویداد به منزلهی افتتاح بود! نگاهی که باعث شد تا تمام توان پژوهشگاه دانشهای بنیادی به عنوان متولی رصدخانه ملی به این سمت برود که اعلام کند خیر، این تنها یک رونمایی و اعلام آغاز فاز پایانی ساخت بوده است!
شاید بهتر بود برای نمایش حمایت دولت تدبیر و امید از این طرح، به جای رونمایی و این داستانها، صرفا به قرائت یک گزارش از پیشرفت کار و حمایتهای انجام شده و اعلام این که اگر خدا بخواهد تا یک سال دیگر جامعهی علمی از برکت این رصدخانه بهرهمند میشود اکتفاء میکردند. مطمئنا چنین کاری علاوه بر این که مسبب بهوجود آمدن این حجم از حاشیه نمیشد، باعث میشد تا امید و شور و هیجان جامعهی علمی کشور برای رسیدن به روز پایانی و افتتاح و بهرهبرداری کامل رصدخانه دوچندان شود.
نکته دیگر اما پوشش یک طرفهی رسانههای رسمی از حواشی رویداد است. رسانههایی که تنها به صدای کسانی که از نحوهی قراردادن آن در ویترین حمایتهای دولت یازدهم و دوازدهم حمایت میکنند، میپردازند. پوشش بیانیهی انجمن نجوم و گزارش نشریهی ساینس، تنها انتقاداتی بود که از این رسانهها منتشر شد. البته که بیشتر از این که به خود انتقاد پرداخته شود به جوابیههای آن پرداخته شد. جوابیههایی که هر کدام واکنشهایی را به دنبال داشتهاند و از آن مهمتر دربرگیرندهی ابهامهایی بودند که نیاز به پاسخ از سوی دیگر این داستان، یعنی منتقدان به این حرکت را تبدیل به امری ضروری مینمود. حال آن که این رسانهها تنها به همان یک سوی حامیان میپردازند و سوی دیگر را حتی نفی میکنند.
امیدوارم در گزارشگری این واقعه بتوانم هر دو سو و نظراتشان را به خوبی نشان دهم. اما از هر چه بگذریم این رویداد بار دیگر نشان داد که نگاه ما به علم و فعالیتهای علمی همانند فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی، تنها برای این است که مثل مدرکهایمان قابشان کنیم و در ویترینهایمان قرار دهیم و هر بار که میبینمشان بگوییم: بهبه! ما شاهنامه داریم! ما دکترا داریم! ما رصدخانه ملی داریم!
تصویر: نمای کهکشان راه شیری از کنار رصدخانه ملی ایران